زمینۀ بین المللیِ اندیشۀ صهیونیزم
از اوایل قرن هفدهم، قدرتهای استعماری درصدد بودند بعضی از مناطقی را كه
تحت استعمار درآورده بودند به یهودیان دهند تا در آنجا مستقرشوند. این
كشورها میخواستند از یهودیان به عنوان نیروهای دست نشانده در سرزمینهای
استعمار زده استفاده نمایند. تئودر هرتصل، بنیانگذار اندیشۀ صهیونیزم و
نویسندۀ کتاب �دولت یهود� خود در این زمینه می گوید: � كشور اسرائیل به
شرطی میتواند بدون مستحیل شدن در خاورمیانه زندگی كند كه به گونهای
نمایندگیِ دستهجمعی استعمار غرب را بر عهده داشته باشد�.[94]او
همچنین ضرورت برپایى دولت مورد نظر خود را از زبان منافع قدرتها، این
گونه بیان مىكند كه: �بازگشت ما به فلسطین از بزرگترین مسائل مورد علاقۀ
قدرتهایى است كه در آسیا چیزى مىجویند�. و به همین ترتیب صهیونیستها با
فعالیت در دستگاه سیاسى قدرتها دست اندر کار تحقق این آرمان بودند (
هرتصل، حییم وایزمن، اسرائیل زانگویل در انگلیس و آلفرد نوسیگ در آلمان و
زیمرمن در روسیه تزارى و قاضى براندیس در آمریکا) و كار را به جایى رساندند
كه ماكس نوردو پیرامون ضرورت طرح این قضیه، خاطر نشان مىسازد كه: �آن
زمان فرا رسیده بود، اگر هم صهیونیزمى وجود نمىداشت بریتانیا آن را اختراع
مىكرد�. حکومتهای انگلستان و فرانسه و آلمان و ایتالیا برای نفوذ در
خاورمیانه متوجه اقلیتهای یهودی در کشورهای اسلامی و ایجاد ارتباط بین آنان
و اقلیت یهودی در اروپا شدند و انگلستان زودتر از رقبای خود دریافته بود
که برای نظارت بر کانال سوئز و در اختیار داشتن آن باید دارای یک پایگاه
نظامی قوی در منطقه باشد که این پایگاه چیزی جز اسکان یهودیان در فلسطین
نبود .
پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 3:35:14 PM